باد تندی آمد
بال من لغزید بر شبنم تر
آسمان تاریک شد
دل من ترسید از تاریکی شب
قصه ام آغازی است
در پایان غم پنهان دلم
من به تنهابودن
همچو ن سایه دویدن در خواب
به نیازی می اندیشم
تا اگر خسته شدم دل گیر شوم
ناله کنم با هق هق تو
سرو باشم خمیده زطوفان دلت
گفته بودی به هوس منتظرم
بس ندیدی که من منتظر و منتظرم
خواب دیدی اشک مهر گل یاس
من در باغ دلم منتظرم
بال من لغزید بر شبنم تر
آسمان تاریک شد
دل من ترسید از تاریکی شب
قصه ام آغازی است
در پایان غم پنهان دلم
من به تنهابودن
همچو ن سایه دویدن در خواب
به نیازی می اندیشم
تا اگر خسته شدم دل گیر شوم
ناله کنم با هق هق تو
سرو باشم خمیده زطوفان دلت
گفته بودی به هوس منتظرم
بس ندیدی که من منتظر و منتظرم
خواب دیدی اشک مهر گل یاس
من در باغ دلم منتظرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر